مطالبی جالب از فلسفه و منطق

فلسفه، منطق، اثبات وجود خدا، شکاکیت، جبرگرایی، اصل واقعیت مستقل از ذهن، جبر، عرفان، خطای حواس، جهان بینی، سعادت، اراده، ابهام،

مطالبی جالب از فلسفه و منطق

فلسفه، منطق، اثبات وجود خدا، شکاکیت، جبرگرایی، اصل واقعیت مستقل از ذهن، جبر، عرفان، خطای حواس، جهان بینی، سعادت، اراده، ابهام،

پنچ تقسیم بندی جدید در منطق

از دوستانی که مسلط به زبان عربی هستند خواهش می کنم بگویند که در عربی به چیزی که معلوم نیست وجود داشته باشد یا نه چه می گویند؟ من موقتا شک الوجود را نوشتم اما مشکک الوجود و تشکیک الوجود نیز به ذهنم می آیند. از دوستانی که در این زمینه خبره هستند خواهش می کنم نوع درست کلمه را در بخش نظرات بنویسند.


لازم می دانم سه قسم دیگر نیز به بخش های منطق اضافه کنم و آنها بدین قرارند:

1- واجب الوقوع = چیزی که امکان اتفاق افتادن آن حتمی است

2- ممکن الوقوع = چیزی که امکان اتفاق افتادن آن امکانی است

3- ممتنع الوقوع = چیزی که امکان اتفاق افتادن آن محال است

4- شک الوقوع = چیزی که هنوز نمیدانیم جزو کدام یک از حالات فوق است.

 

 

و فقط توضیح می دهم که "واجب الوقوع" با "واجب الوجود" فرقش در مورد زیر است:

واجب الوجود به چیزی می گویند که وجودش حتمی است، ولی

واجب الوقوع به چیزی می گویند که رخ دادنش حتمی است

 

واجب الوجود = عدد 3 ای که از جمع کردن 2 و 1 بدست آمده باشد

واجب الوقوع = نتیجه ای مشخص که از جمع کردن 2 و 1 بدست آمده باشد

 

و بقیه موارد را هم بدین ترتیب می توان بدست آورد.

 

البته شک الوقوع هم وجود دارد که من دست کردم.

 

البته فکر می کنم من مصادره به مطلوب کرده باشم اما قبلا به این نتیجه رسیده بودم که وجود این سه اصل در کنار اصول دیگر لازم است.


حالتی وجود دارد اضافه بر سه حالت واجب الوجود و ممکن الوجود و ممتنع الوجود که آن نیز شک الوجود است و در زیر آنرا توضیح

می دهم:

 

واجب الوجود = عدد 3 ای که از جمع کردن 2 و 1 بدست آمده باشد.

ممکن الوجود = اینکه رنگ یک در آبی باشد یا قرمز باشد.

ممتنع الوجود = اینکه نتیجه ی جمع عدد 1 و 2 عدد 4 باشد.

شک الوجود = اینکه آیا عدد 8764 به توان یکِ با 1 میلیارد صفر بر عدد 8 آنهم بدون اعشار بخش پذیر باشد. یا اینکه در عدد پی 7 بار پشت سر هم عدد 5 وجود داشته باشد

 

فرق ممکن الوجود با شک الوجود این است که در ممکن الوجود حتما امکان وجود آن ترکیب(مثلا اسب نارنجی) وجود دارد؛ اما در شک الوجود ما نمی دانیم که آیا آن ترکیب(مثال شک الوجود) قابل وجود داشتن می باشد یا خیر.

 

من فکر می کنم انسان ها تا به حال در مورد وجود خدا گول می خوردند. یعنی نه می توانستند خدا را اثبات کنند و نه می توانستند خدا را رد کنند و چون در حصار ممکن الوجود بودن گیر می افتادند، ناچار می گفتند، بعید هم نیست که خدا چیزی بین این دو باشد؛ ولی ممکن است روزی ما شهود را درک کنیم و ببینیم که از بین این دنیای بزرگ، عقل انسان بخش های خاصی دارد که اتفاقی شکل گرفتنش ممتنع الوقوع می باشد و توسط قدرتی بالاتر شکل گرفتنش، واجب الوقوع می باشد و ببینیم بالاترین قدرتی وجود دارد و در آن زمان ببینیم که خدا ما را خطاب می کند: "ای بنده! تو عصیان گری. چون چیزی را که از آن اطمینان نداشتی(وجود خدا)، ممکن الوقوع پنداشتی. در حالی که می توانستی وجود آن را شک الوجود بپنداری ولی ما را چیزی دانستی که بود و نبودش فرقی نمی کند در حالی که بودن من واجب است.

 

من اینطور برداشت میکنم که ممکن الوجود دو تفسیر را در ذهن انسان ها در بر دارد:

 

1- چیزی هم می تواند وجود داشته باشد و هم می تواند وجود نداشته باشد. = ممکن الوجود

2- چیزی که معلوم نیست که هم می تواند وجود داشته باشد و هم می تواند وجود نداشته باشد یا نه. = شک الوجود

نظرات 4 + ارسال نظر
فانوس پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:23 ب.ظ

باز هم درود
فلسفه تعریفاتی دارد که با توجه به سیر تاریخی و تکاملی آن باید لحاظ شود زیرا عقلا هر فنی واضع اصطلاحات آنند نه همه تا از تشتت و پراکندگی جلوگیری شود
اما فلسفه ناظر به حقایق خارجی و کلیات ذهنی و نحوه تطابق این دو ساحت وجودیست
هست ها برای فلسفه مهمتر از بایدهاست
بحث واجب الوجود یک مبحث رئال و کلیست
مسائل وقوعی ناظر به مقام ثبوت است نه اثبات
مقام ثبوت با مقام اثبات تفاوت دارند
بایدهای ارزشی که ناظر به مسائلی چون خداست و نحوه تاثیر و تاثر آن مربوط به حوزه اخلاق است نه فلسفه
باید دقت کرد تا خَلط حوزه علوم پیش نیاید
سخن بسیار و فرصت اندک است تا بعد
بدرود

خیلی ممنون دوست عزیز

اما اگر لغت نامه ی COED v11 را نگاه کنید در کتاب Concise Oxford Thesaurus نوشته شده که اخلاق زیر مجموعه ی فلسفه است و ما به تمامی زوایای فلسفه می پردازیم.

باتشکر از ارسال نظرات

فانوس شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:58 ق.ظ

درود
دوست عزیز
تا تعریف خود را از فلسفه روشن نسازید مناقشات رفع نمی شوند
اگر گفتم :
بایدهای ارزشی که ناظر به مسائلی چون خداست و نحوه تاثیر و تاثر آن مربوط به حوزه اخلاق است نه فلسفه
این بر مبنای تعریف خاص بود وگرنه بر طبق تعریف عام ریاضی و شیمی و فیزیک هم زیر مجموعه فلسفه است .
ما گاه از مطلق وجود سخن می گوییم آنگاه خدا نیز در آن مبحث لحاظ می شود و رنگ فلسفی می گیرد ولی اگر در مورد نحوه ارزشگذاری در نظام بایدها و نبایدهای الزام آور پراتیک سخن بگوییم خدا در حوزه اخلاق لحاظ می شود و در اینجا مرزش از فلسفه تفکیک می شود .
ممنون از بذل توجهتان

ببینید به غیر از شیمی و فیزیک، انحصارا ریاضی دارای نسبت هایی با فلسفه می باشد مخصوصا در بحث شناخت.

همین جا مقصود خودم را از فلسفه روشن می کنم:

فلسفه علمی است که به دنبال حقایق پایدار و کامل است.

امیدوارم رفع مساله شده باشد.

دوست شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:09 ب.ظ

"فلسفه و منطق ابزار های قدرتمند و دقیقی برای شناخت حقایق محض هستند"

و وسعت آن ها به اندازه دانش بشریت از خود و جهان است.

وسعت دانش بشر چقدر است؟

کی گفته وسعت آنها به اندازه دانش بشریت از خود و جهان است.

من فکر نمی کنم با این ها بشه مثلا فرشته رو شناخت.

اما راجع به وسعت دانش بشر دانش بشر باشد بگویم که اگر دانش معتبر را می خواهید، وسعتش به اندازه ی علوم تجربی است.

اگر دانشی که هنوز همه معتبر بودنش را قبول ندارند را می خواهید، وسعتش به اندازه ی گنجینه های ماوراء الطبیعه ی دین و دیگر قدرت ها است.

ا چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:03 ق.ظ

من در کتاب هایی خیریه الوجود و تشکیک الوجود هم دیدم اینها چه هستند؟

سلام.

متاسفانه آشنایی ندارم.

با تشکر.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد