پنچ تقسیم بندی جدید در منطق

از دوستانی که مسلط به زبان عربی هستند خواهش می کنم بگویند که در عربی به چیزی که معلوم نیست وجود داشته باشد یا نه چه می گویند؟ من موقتا شک الوجود را نوشتم اما مشکک الوجود و تشکیک الوجود نیز به ذهنم می آیند. از دوستانی که در این زمینه خبره هستند خواهش می کنم نوع درست کلمه را در بخش نظرات بنویسند.


لازم می دانم سه قسم دیگر نیز به بخش های منطق اضافه کنم و آنها بدین قرارند:

1- واجب الوقوع = چیزی که امکان اتفاق افتادن آن حتمی است

2- ممکن الوقوع = چیزی که امکان اتفاق افتادن آن امکانی است

3- ممتنع الوقوع = چیزی که امکان اتفاق افتادن آن محال است

4- شک الوقوع = چیزی که هنوز نمیدانیم جزو کدام یک از حالات فوق است.

 

 


و فقط توضیح می دهم که "واجب الوقوع" با "واجب الوجود" فرقش در مورد زیر است:

واجب الوجود به چیزی می گویند که وجودش حتمی است، ولی

واجب الوقوع به چیزی می گویند که رخ دادنش حتمی است

 

واجب الوجود = عدد 3 ای که از جمع کردن 2 و 1 بدست آمده باشد

واجب الوقوع = نتیجه ای مشخص که از جمع کردن 2 و 1 بدست آمده باشد

 

و بقیه موارد را هم بدین ترتیب می توان بدست آورد.

 

البته شک الوقوع هم وجود دارد که من دست کردم.

 

البته فکر می کنم من مصادره به مطلوب کرده باشم اما قبلا به این نتیجه رسیده بودم که وجود این سه اصل در کنار اصول دیگر لازم است.


حالتی وجود دارد اضافه بر سه حالت واجب الوجود و ممکن الوجود و ممتنع الوجود که آن نیز شک الوجود است و در زیر آنرا توضیح

می دهم:

 

واجب الوجود = عدد 3 ای که از جمع کردن 2 و 1 بدست آمده باشد.

ممکن الوجود = اینکه رنگ یک در آبی باشد یا قرمز باشد.

ممتنع الوجود = اینکه نتیجه ی جمع عدد 1 و 2 عدد 4 باشد.

شک الوجود = اینکه آیا عدد 8764 به توان یکِ با 1 میلیارد صفر بر عدد 8 آنهم بدون اعشار بخش پذیر باشد. یا اینکه در عدد پی 7 بار پشت سر هم عدد 5 وجود داشته باشد

 

فرق ممکن الوجود با شک الوجود این است که در ممکن الوجود حتما امکان وجود آن ترکیب(مثلا اسب نارنجی) وجود دارد؛ اما در شک الوجود ما نمی دانیم که آیا آن ترکیب(مثال شک الوجود) قابل وجود داشتن می باشد یا خیر.

 

من فکر می کنم انسان ها تا به حال در مورد وجود خدا گول می خوردند. یعنی نه می توانستند خدا را اثبات کنند و نه می توانستند خدا را رد کنند و چون در حصار ممکن الوجود بودن گیر می افتادند، ناچار می گفتند، بعید هم نیست که خدا چیزی بین این دو باشد؛ ولی ممکن است روزی ما شهود را درک کنیم و ببینیم که از بین این دنیای بزرگ، عقل انسان بخش های خاصی دارد که اتفاقی شکل گرفتنش ممتنع الوقوع می باشد و توسط قدرتی بالاتر شکل گرفتنش، واجب الوقوع می باشد و ببینیم بالاترین قدرتی وجود دارد و در آن زمان ببینیم که خدا ما را خطاب می کند: "ای بنده! تو عصیان گری. چون چیزی را که از آن اطمینان نداشتی(وجود خدا)، ممکن الوقوع پنداشتی. در حالی که می توانستی وجود آن را شک الوجود بپنداری ولی ما را چیزی دانستی که بود و نبودش فرقی نمی کند در حالی که بودن من واجب است.

 

من اینطور برداشت میکنم که ممکن الوجود دو تفسیر را در ذهن انسان ها در بر دارد:

 

1- چیزی هم می تواند وجود داشته باشد و هم می تواند وجود نداشته باشد. = ممکن الوجود

2- چیزی که معلوم نیست که هم می تواند وجود داشته باشد و هم می تواند وجود نداشته باشد یا نه. = شک الوجود