دلایل نوع عملکرد انسان

انسان معمولا چند دلیل برای انتخاب دارد:

1- معنوی: مسخره نکردن دیگران

2- درست بودن: محاسبه ی جواب درست

3- لذت: دزدی یا فساد جنسی

4- بیماری: آزار دادن دیگران و در نتیجه خود

5- فطرت: کمک کردن و مهر مادری

6- لذت ابدی: ؟


 معنویت را نمی توان بدان اطمینان نمود زیرا متزلزل است

 

درست بودن نیز همیشه مناسب نیست مثل استفاده از کلمه ی نخستین در همه جا به جای کلمه ی اولین به دلیل فارسی بودن

 

لذت نیز احمقانه است زیرا ممکن است عواقب بدی مانند مجازات را در پی داشته باشد

 

بیماری نیز اشتباه است چون بر اساس اختلالات عمل می کند.

 

فطرت نیز ما را به سوی امور عادی می کشاند و فقط نظم معمولی را در پی دارد

 

و اما لذت ابدی: تنها چیزی که انسان می خواهد به دنبالش بگردد و آنرا پیدا کند و این به این معنا نیست که انسان همه را بکشد تا به آن دست پیدا کند و حتی به این معنا هم نیست که انسان به دیگران ظلم کند. بلکه می تواند کاملا به این معنا باشد که باید با دیگران به خوبی رفتار کرد و حتی تهذیب نفس هم کرد.. ممکن است این فکر به ذهن شما بیاید که نه این حالت خوب نیست و انسان باید مطیع فرمان الهی باشد. خب!. همانطوری که می بینید شما مطیع خدا بودن را دوست دارید و این بر اساس لذت شما است. پس می بینید که شما هم بر اساس لذت کار می کنید و مطیع خدا بودن هم به خاطر لذتی است که شما دارید. ممکن است شما باز فکر کنید که لذت ابدی در لذت مادی است ولی معمولا لذت مادی بیش از 70 سال طول نمی کشد. ممکن است کسی فکر کند اگر به طرف لذایذ برود، نفس لوامه اش او را نهی می کند. ولی ما این را نمی خواهیم و از این راه حرکت نمی کنیم که نفس لوامه آزار ببیند. وقتی ما می گوییم لذت ابدی یعنی لذتی که کاملا بر اساس لذت باشد و اصلا هیچ نگرانی ای در آن نباشد. چون وقتی اسم لذت می آید همه فکر می کنند منظور ما خوردن مال کسی و در عین حال ترسیدن از تعقیب پلیس می باشد. در صورتی منظور ما لذت کامل ابدی است. لذتی که تماما لذت باشد و نه هیچ چیز دیگری. گویا بر اساس دلیل ایکس و ایگرگ لذت مادی به جایی قد نمی دهد و باید از راه لذت معنوی جلو رفت.

منظور ما از لذت این نیست از همین الان به لذت ابدی دست پیدا کنیم؛ بلکه منظور ما این است که لذت ابدی هدف ماست. یعنی ما یک مجموعه اعمال را انجام می دهیم تا به لذت ابدی دست پیدا کنیم.

 

اما یک مساله باقی می ماند و آنهم این است که کدام دلیل است که مادر و دربردارنده ی تمامی دلایل انجام کاری است تا ما افعال خود را بر آن استوار کنیم و هر جایی که زیر مجموعه ی آن دلایل تغییر کرد، ما نیز هدف خودمان را تغییر دهیم.

 

مثلا به نظر من لذت شامل موارد زیر است:

اول باید بر اساس لذت ابدی باشد و ابتدای لذت ابدی بر اساس معنویات باشد و بعد اگر معنویات چیزی برای گفتن نداشت(مثل اینکه بگوید رنگ سبز برای لباس خوب است یا آبی)، بعد از فطرت استفاده کنیم. بعد اگر فطرت چیزی برای گفتن نداشت، از درست بودن استفاده کنیم و بعد اگر دست بودن چیزی برای گفتن نداشت، از لذت استفاده کنیم. استفاده از بیماری یا مرض روانی توصیه نمی شود زیرا به احتمال قوی نیروی های شیطانی یا ضد اخلاقی در آن رخنه می کنند که خود فرد نیز با آگاهی کم یا زیاد در بسیاری از موارد(نه همه ی موارد)، آن اعمال را انجام می دهد و این خود عاملی است که باعث دور شدن از لذت ابدی است.

 

اما مجموعه سوالاتی وجود دارند که هنوز مبهم مانده اند:

 

1- چرا این ترتیب ها باید بدین صورت باشد و اگر نباشد چه می شود؟

 

2- فطرت دقیقا شامل چه رفتارهایی می شود؟ (تعریف به حد تام)

 

3- معنویات دقیقا شامل چه چیزهایی می باشند؟

(زیرا شاید نیت پاک به تنهایی کافی نباشد و انجام کارهایی خاص مثل نماز خواندن به شیوه ای مخصوص نیز که امری جدای از نیت پاک است، نیز لازم باشد و از کجا معلوم تمامی وسایل معنویت هم وجود داشته باشد و هم قابل رسیدن به دست ما باشد؟ یعنی نگویند اسلام عالی است ولی این اسلام آن اسلام نیست و ما مسلمان واقعی نمی توانیم باشیم زیرا تعالیم اسلام از بین رفته است.)