فرق انسان حق پذیر و انسان حق ناپذیر

فکر می کنید به راستی فرق بین این دو انسان چیست؟

اجازه دهید یک مثال ارائه کنم:


 یک نفر آقای حق ناپذیر را می بیند و به او می گوید: "آیا وقت دارید با شما صحبت کنم؟"

آقای حق ناپذیر: بله وقت دارم

فرد عادی: می خواهم برترین دین را به شما معرفی کنم

آقای حق ناپذیر: مگه یهودیت برترین دین و آخرین دین الهی نیست؟

فرد عادی: نه

آقای حق ناپذیر: چطور؟

فرد عادی: چون حداقل یک دین به نام مسیحیت بعد از آن آمده است.

آقای حق ناپذیر: ببین! یهودیت برترین و آخرین دین خداوند بزرگ و بخشنده است.

فرد عادی: اگر این طور نباشد چطور؟

آقای حق ناپذیر: ای بابا!. ببین اصلا من کاری به این کارها ندارم هرچی که تو بگی من قبول نمی کنم. چون اصلا اعصاب و حوصله ی این چرت و پرت ها رو ندارم. نمیشه که هر خری اومد و گفت که من پیامبر خدا هستم، آدم حرف اون رو قبول کنه. ببین راستش رو بخوای من اصلا علاقه ای به حرف هات ندارم و هر کاری هم بکنی من به حرف هات گوش نمی کنم.

فرد عادی: چرا؟

آقای حق ناپذیر: همینی که هست. می خوای بخوا، می خوای نخوا. دیگه من حوصله ام نمیکشه.

فرد عادی: آخه اولش که گفتی صحبت می کنی؟

آقای حق ناپذیر: آقا اصلا حوصله ام تموم شده. باید برم. فهمیدی؟

فرد عادی: باشه. خداحافظ.

آقای حق ناپذیر: هرری!.

 

همانطوری که در بالا می بینید، یک انسان حق ناپذیر هیچ وقت با مسأله به طور مستقیم برخورد نمی کند، چون می داند در این صورت به او فشار می شود. بنابر این جوابی ندارد و در نتیجه سعی می کند صورت مسأله را پاک کند. پس این طور نیست که یک انسان حق ناپذیر به طور کامل حرف شما را گوش کند و بعد روی آن فکر کند و بعد به شما بگوید که من قبول ندارم. زیرا این مورد اصلا اتفاق نمی افتد. اگر او صبور بود، حتما گوش می کرد. پس بدانید این طفره رفتن ها و این داد و بیداد کردن ها و این بهانه های الکی آوردن نشانه های حق ناپذیری است که در لفافه پیچیده شده و به راحتی آشکار نمی شود.